مدیریت و اقتصاد


قابل توجه مدیران

مدیریت یعنی خدمتگزاری...!

 

مدیریت در اسلام ، قبل از این كه ریاستمداری باشد ، خدمتگزاری است و مدیر در این منصب ، باید با تیغ تیز مدیریت در جهت خدمت به خلق خدا ، اقامه عدل و داد و رفع ظلم و تبعیض و بی‌عدالتی قیام نماید .
مدیر نباید مسند مدیریت را وسیله افتخار و نردبان نخوت قرار دهد ، زیرا آن دسته از مدیرانی كه ، مدیریت بر یك تشكیلات را ، زمینه تجلی خصلت های ناروای شیطانی می‌دانند و این میدان را بهترین عرصه برای تاخت و تاز غرورها و شیطنت های خود به حساب می‌آورند، هرگز مدیر اسلامی و انسانی نیستند .
این گونه مدیران ، هیچ گاه قادر به خدمت نخواهند بود زیرا اینان مدیریت را برای خدمت به دیگران انتخاب نكرده‌اند بلكه آن را وسیله‌ای برای ارضای امیال شخصی و نفسانی خویش نموده‌اند و این كه در روایات از « ریاست » به شدت انتقاد شده است ، اشاره به این گونه مدیریت دارد .

مولای متقیان حضرت علی ( ع ) در مذمت « ریاست » می‌فرماید :

« ریاست، هلاكت و نابودی است »...


موضوعات مرتبط: مدیریتیسخن زیباآموزشی

ادامه مطلب
تاريخ : | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |
جواب سلام را با علیک بده ،
 
    جواب تشکر را با تواضع،
 
         جواب کینه را با گذشت،
 
             جواب بی مهری را با محبت،
 
                  جواب ترس را با جرأت،
 
                       جواب دروغ را با راستی،
 
                            جواب دشمنی را با دوستی،
 
                                  جواب زشتی را به زیبایی،
 
                                      جواب توهم را به روشنی،
 
                                           جواب خشم را به صبوری،
 
                                                جواب سرد را به گرمی،
 
                                                      جواب نامردی را با مردانگی،
 
                                                              جواب همدلی را با رازداری،
 
                                                               جواب پشتکار را با تشویق،
 
                                                              جواب اعتماد را بی ریا،
 
                                                        جواب بی تفاوت را با التفات،
 
                                                    جواب یکرنگی را با اطمینان،
 
                                                 جواب مسئولیت را با وجدان،
 
                                              جواب حسادت را با اغماض،
 
                                            جواب خواهش را بی غرور،
 
                                         جواب دورنگی را با خلوص،
 
                                       جواب بی ادب را با سکوت،
 
                                    جواب نگاه مهربان را با لبخند،
 
                                جواب لبخند را با خنده،
 
                          جواب دلمرده را با امید،
 
                    جواب منتظر را با نوید،
 
              جواب گناه را با بخشش،

و

هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار ...

مطمئن باش هر جوابی بدهی

یک روزی

یک جوری

یک جایی

به تو باز می گردد
...


موضوعات مرتبط: شخصیسخن زیبا

تاريخ : جمعه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

1) شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد،

بلافاصله میرین پیشش و می گین: “من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن”،

به این میگن بازاریابی مستقیم

۲) شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و

ازش خوشتون میاد، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش دختره ،به شما اشاره

می کنه و می گه: ” اون پسر ثروتمندیه، باهاش ازدواج کن”، به این می گن تبلیغات

۳) شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد،

بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین، فردا باهاش تماس می گیرین

و می گین:”من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن”، به این میگن بازاریابی تلفنی

۴) شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد،

بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش، اون رو به یک نوشیدنی دعوت

می کنیین، وقتی کیفش می افته براش از روی زمین بلند می کنین، در آخر هم براش

درب ماشین رو باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین:

” در هر حال، من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج می کنی؟”، به این میگن روابط عمومی

۵) شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین که داره به سمت شما میاد

و میگه: “شما پسر ثروتمندی هستی، با من ازدواج می کنی؟”، به این می گن

شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری

۶) شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد،

بلافاصله میرین پیشش و می گین: “من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن”،

بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما می کنه، به این میگن پس زدگی توسط مشتری


موضوعات مرتبط: مدیریتیکاریکاتور

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

جامعه زمانی از هم میپاشد که مردم هم نسبت به یکدیگر بی تفاوت باشند.


موضوعات مرتبط: مدیریتیکاریکاتور
برچسب‌ها: طنز مدیریتی

تاريخ : سه شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |


موضوعات مرتبط: مدیریتیآموزشی
برچسب‌ها: مدیریتی فن اموزشی

تاريخ : دو شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

خوب گوش کن ببین چی میگم...

یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن کلاغه سفارش چایی میده چایی رو که میارن

یه کمیشو میخوره باقیشو می پاشه به مهموندار

مهمون دار میگه چرا این کارو کردی؟

کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی! چند دقیقه میگذره باز کلاغه

سفارش نوشیدنی میده باز یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار

مهمون دار میگه : چرا این کارو کردی؟

کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی !

بعد از چند دقیقه کلاغه چرتش میگیره

خرسه که اینو میبینه به سرش میزنه که اونم یه خورده تفریح کنه …

مهمون دارو صدا میکنه میگه یه قهوه براش بیارن قهوه رو که میارن

یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهمون دار مهموندار میگه چرا این کارو کردی؟

خرسه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی

اینو که میگه یهو همه مهمون دارا میریزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپیما میبرن

که بندازنش بیرون خرسه که اینو میبینه شروع به داد و فریاد میکنه

کلاغه که بیدار شده بوده بهش میگه: آخه خرس گنده تو که بال نداری مگه مجبوری پررو بازی دربیاری !!!!!!!!


موضوعات مرتبط: داستان
برچسب‌ها: داستان

تاريخ : دو شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |
در مورد گردهمایی های مختلف:
 
1- كنفرانس
كنفرانس از لفظ لاتين «Conferanca» گرفته شده است و در اصل به معني مقايسه است، اما در اصطلاح به مجالسي گفته مي‌شود كه در آن عده‌اي گردهم مي‌آيند و براي حل مسائل گوناگون به گفت‌و‌گو مي‌پردازند.
خواه اين مجالس به امور علمي مربوط باشد، خواه اجتماعي يا اقتصادي. در ضمن به جلساتي كه براي تنوير افكار مردم داير مي‌شود و در آن شخص درباره يك مساله علمي يا اجتماعي يا اقتصادي سخنراني مي‌كند، ‌كنفرانس گويند. همچنين جلسه‌اي را كه شخصي به پرسش‌هاي روزنامه‌نگاران يا نمايندگان خبرگزاري‌ها پاسخ دهد، كنفرانس مطبوعاتي گويند.

2- كنگره
كنگره به معني مجلس و مجمع است. ليكن در مفهوم خاص خود به تجمعي گفته مي‌شود كه براي مشورت به وجود آيد؛ بنابراين لفظ كنگره را مي‌توان به مجامعي اطلاق كرد كه در آن، افرادي گردهم آيند و پيرامون موضوع مربوط به منابع عمومي و مسائل مشترك تبادل‌نظر كنند و به بحث و گفت‌و‌گو پردازند. از اين نظر تجمع طرح مسائل علمي و ادبي يا جلسات بررسي مطالب سياسي و اجتماعي، تفاوتي ندارند و همه آنها كنگره ناميده مي‌شوند. لفظ كنگره بيشتر در مواردي به كار رفته است كه عده‌اي از سياستمداران با اختيار تام گردهم آمده و درباره يك مساله مهم سياسي از قبيل عقد قراردادهاي بين‌المللي مثل خاتمه دادن به دوران جنگ و خونريزي و برقراري صلح و همچنين تصويب قوانين تضمين‌كننده حقوق بشر به گفت‌و‌گو و تبادل‌نظر پرداخته‌اند. در برخي از ممالك، مجمع دو مجلس «نمايندگان و سنا» را كنگره مي‌نامند. امروزه به جاي كنگره بيشتر لفظ كنفرانس را به كار مي‌برند.

3- سمپوزيوم
در اصل به معني ضيافت است و اكنون سمپوزيوم به تجمعي گفته مي‌شود كه در آن عده‌اي از متخصصان فن و دانشمندان، ‌موضوع واحدي را مورد بحث قرار دهند. توضيح اينكه طبق برنامه معين، از متخصصان فن دعوت مي‌شود كه در جلسه‌اي يا جلساتي شركت و درباره مطالب خاصي سخنراني كنند. موضوع سخنراني و بحث يكي است، اما هر يك از سخنوران جنبه جداگانه‌اي را مورد بحث قرار مي‌دهند. بعد از سخنراني، شنوندگان نيز وارد بحث مي‌شوند و نظر خود را اظهار مي‌كنند. جلسات سمپوزيوم بيشتر براي بررسي و تحقيق در يك امر علمي و اجتماعي تشكيل مي‌شوند و در مسير آخرين تحولات و تغييرات رشته تخصصي خود قرار مي‌گيرند. تعداد افراد سخنران در سمپوزيوم از 3 تا 5 نفر است.

4- سمينار
سمينار در اصطلاح به مدرسه و موسسه‌اي گفته شده است كه در آن روحانيون جوان براي فراگرفتن اصول و قوانين مذهب تحت تعليم و تربيت قرار مي‌گيرند.
اكنون سمينار معني وسيع‌تري دارد و به دسته‌اي از دانشجويان يا محققان گفته مي‌شود كه زير نظر يك استاد يا كارشناس در رشته‌اي خاص به تحقيق و تتبع پردازند و سخنراني‌هايي در آن رشته ترتيب دهند. در حقيقت جلسات سمينار بيشتر جنبه كارآموزي دارند. مقصود اصلي از برپاداشتن سمينار صرف‌نظر از آموختن شيوه‌هاي كار، تبادل‌نظر درباره امري است و روي هم رفته كوشش بر آن است كه از نظر همه شركت‌كنندگان در جلسه اطلاع حاصل شود و راهي انتخاب شود كه در پيشرفت كار موثر باشد.
به طور خلاصه تجمعي را مي‌توان سمينار ناميد كه در آن روش‌هاي جديد در هر فني مورد مطالعه قرار گيرد و براي افزايش بازده كار، ‌بهترين راه‌ها برگزيده شوند.

5- كميسيون
كميسيون داراي معاني متعددي است. به ماموريتي كميسيون گفته مي‌شود كه در آن اجراي امري به شخصي محول شود. همچنين در تجارت و امور بانكي به پول دريافت شده در مقابل انجام كاري كميسيون گفته مي‌شود.كميسيون به تجمعي گفته مي‌شود كه براي تحقيق و مطالعه درباره موضوعي تشكيل شود. به طور معمول اين تجمع در مقياس كوچك‌تر تشكيل مي‌شود و اغلب شعبه‌اي از مجامع بزرگ است. همچنين به هر يك از شعب مجالس مقننه متشكل از تعدادي نماينده براي رسيدن به يكي از امور كشوري رسيدگي مي‌كند، كميسيون مي‌گويند. تجمع تعدادي از اعضاي يك كميسيون مامور تحقيق يا اتخاذ تصميم درباره امري را سو كميسيون نامند.

6- كميته
در اصطلاح به مجمعي گويند كه از طرف يك حكومت يا مقام صلاحيت‌دار يا جمعيتي براي بررسي امري يا آماده كردن طرحي يا اجراي تصميمي انتخاب شود. در حقيقت كميته از حيث مفهوم با كلمه كميسيون مترادف است؛ با اين تفاوت كه كميته مي‌تواند قدرت اجرايي نيز داشته باشد.

7- ميزگرد
ميزگرد نوعي تجمع است كه عده‌اي در يك محيط دوستانه پيرامون ميزگردي جمع مي‌شوند و درباره موضوعي به گفت‌و‌گو مي‌پردازند. يكي از مقررات ميزگرد صحبت شركت‌كنندگان با اجازه رييس است و در آن، گفت‌و‌گو منحصرا درباره موضوع از پيش تعيين شده است. معمولا رييس به هيچ يك از شركت‌كنندگان در ميزگرد بيش از يك بار اجازه صحبت نمي‌دهد؛ مگر آنكه همه سخن گفته باشند.

 

8- مناظره
در لغت به معني مجادله و نزاع با همديگر و تفكر در حقيقت و ماهيت چيزي است و در اصطلاح تجمعي است كه در آن با قواعد معيني به اثبات يا نفي مساله‌اي مي‌پردازند تا با بهره‌گيري از استدلال، نظر خود را ثابت كنند. در هر مناظره به طور معمول چهار يا شش نفر شركت مي‌كنند. دو يا سه تن براي اثبات قضيه و دو يا سه تن ديگر براي نفي آن صحبت مي‌كنند.

9- مجمع
مجمع در لغت به معني محل، جاي گرد آمدن مجلس و جمعيت آمده است. از نظر حقوقي به تجمعاتي گفته مي‌شود كه از همه افراد جمعيت تشكيل شود. از نظر يك موسسه مجمع عمومي يكي از اركان مهم با تمام اختيارات محسوب مي‌شود.


موضوعات مرتبط: آموزشی
برچسب‌ها: گرد همایی

تاريخ : دو شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

در مطالعات « تيمز »كه در باره پيشرفت تحصيلي بيش از 40 كشور جهان و در درسهاي رياضي و علوم تجربي انجام گرفته است ژاپن در اين 2 درس و در تمام مقاطع سني بين 3 كشور اول بوده و ايران به همراهي كلمبيا و آفريقاي جنوبي در انتهاي جدول قرار دارد .همچنين «پرفسور وزرا وگلezra vogel » استاد دانشگاه هاروارد در تحقيقات خود به اين نتيجه دست يافت كه دانش آموزان ژاپني كه دوره ابتدايي را در كشور آمريكا گذرانده‌اند هنگام بازگشت به كشور خود از همسالان خود در درسهاي رياضي و علوم عقب‌ترند .

نگاهي به ژاپن

كشور آتشفشاني و زلزله‌خيز ژاپن از 4 جزيزه بزرگ و3900 جزيره كوچك تشكيل شده است .مساخت ژاپن 378 هزار كيلومترمربع – كمتر از يك چهارم ايران – و جمعيت آن 125 ميليون نفر – يعني 2 برابر ايران – است . بيش از 67 در صد اين كشور را كوه و جنگل و 15 در صد آن را زمين‌هاي كشاورزي فراگرفته است . اين كشور فاقد هرگونه منابع طبيعي مثل نفت وگاز است ولي درآمد سرانه مردم آن 38 هزار دلار- 15 برابر ايران – است كه اين نشانگر آنست كه سطح رفاه در اين كشور آسيايي از آمريكا و بسياري از كشورهاي اروپايي بالاتر است . عمر متوسط مردان ژاپني 78 و عمر متوسط زنان اين كشور 85 سال است . – 15 سال بيشتر از ايران


موضوعات مرتبط: مدیریتیآموزشی
برچسب‌ها: اموزش پرورش ژاپن ایران

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

اگه میخواهید خلاق باشید پس مجدداً کودک شوید، در این صورت خلاق خواهید شد. همه کودکان خلاق هستند. خلاقیت نیاز به آزادی دارد. آزادی از بند ذهن، از بند دانش و از بند پیش‌داوری‌ها.

فرد خلاق کسی است که چیزهای جدید را می‌آزماید و ربوپات نیست. ربوپات‌ها هرگز خلاق نیستند، بلکه تکرارکننده‌اند. پس مجدداً کودک شوید. از اینکه همه کودکان خلاقند، تعجب خواهید کرد، همه کودکان صرفنظر از این که کجا زاده شده‌اند، خلاقند. اما ما وقتی می‌خواهیم راه معمول انجام دادن کارها را به آنها بیاموزیم، معمولاً در جهت عکس پرورش خلاقیت آنها عمل می‌کنیم و به آنها میدان نمی‌دهیم. این را بدانید، یک شخص خلاق همواره راه‌های متنوعی را می‌ازماید. اگر همیشه راه معمول انجام دادن کاری را در پیش بگیرید، هرگز خلاق نخواهید شد، زیرا راه معمول یعنی راهی که دیگران آن را کشف کرده‌اند.

یک فرد خلاق سرگردان است و نمی‌داند راه درست انجام دادن یک کار چیست، بنابراین بارها و بارها در جهت‌های مختلف جستجو می‌کند. دفعات بسیاری در جهت غلط حرکت می‌کند، اما به هر سو که می‌رود، می‌آموزد، غنی و غنی‌تر می‌شود. کاری را انجام می‌دهد که کسی آنرا انجام نداده. اگر راه معمول و منطقی را انجام می‌داد دیگر خلاق نبود.

به این حکایت کوتاه توجه کنید:

یک کشیش از دانش‌آموزان خواست تا تصویر خانواده مسیح را بکشند.پس از اینکه همه نقاشی‌هایشان را تحویل دادند، مشاهده کرد که تعدادی از پسر بچه‌ها همان تصاویر معمول و قراردادی را کشیده‌اند؛ به عنوان مثال: خانواده مسیح در طویله، خانواده مسیح سوار بر قاطر و از این قبیل.
 پسر بچه کوچکی را صدا کرد تا در مورد نقاشی‌اش توضیح دهد. نقاشی او هواپیمائی را نشان می‌داد که چهار سر از پنجره‌های آن بیرون آمده بود.معلم گفت: سه تا از این سرها را می‌دانم که متعلق به یوسف، مریم و مسیح است، اما سر چهارم متعلق به کیست؟ پسرک پاسخ داد: اوه، اون پونتیوس خلبان است. این زیباست. خلاقیت این است. او چیزی را کشف کرد اما فقط کودکان می‌توانند این کار را بکنند. ما از انجام دادن این کار می‌ترسیم، زیرا به نظر دیوانه خواهیم آمد. یک خالق باید تحمل این را داشته باشد که به نظر دیگران دیوانه بیاید. خالق باید به اصطلاح آبروی خود را به خطر اندازد. شاید به همین دلیل است که در بسیاری از جوامع شاعران، نقاشان و موسیقیدانان زیاد افراد مورد احترامی نیستند. افراد خلاق معمولاً کسانی هستند که آماده‌اند تا وجهه، غرور، آبرو و احترامشان را بارها به خطر اندازند و قادرند در کاری شرکت کنند که هیچ کس آن را ارزشمند نمی‌داند. خلاقان را اغلب دیوانه پنداشته‌اند، البته مردم از آنها قدردانی می‌کند، اما خیلی دیر و همیشه فکر می‌کنند جائی از کارشان اشکال دارد. خلاقان افراد غیر معمول و غریبی هستند. هر کودکی که زاده می‌شود، همه استعدادهای لازم برای خلاق شدن را داراست. بدون استثناء همه کودکان سعی می‌کنند خلاق باشند. اما در سنی بین هفت تا چهارده‌سالگی تغییر بزرگی در یک کودک رخ می‌دهد. روان‌شناسان در مورد این پدیده تحقیق کرده‌اند. چه اتفاقی رخ می‌دهد و چرا؟ ما دو ذهن داریم، دو نیمکره، نیمکره چپ، ذهن غیر خلاق و از نظر فنی بسیار توانا، اما تا آنجا که به خلاقیت مربوط می‌شود کاملاً ناتوان است و فقط کاری که از پیش آموخته باشد را می‌تواند انجام دهد، و آن را بسیار مؤثر و در عین کمال انجام می‌دهد؛ این نیمکره ماشینی، نیمکره استدلال، منطق و ریاضیات و در واقع نیمکره محاسبه، زیرکی، دیسیپلین و نظم و ترتیب است.

نیمکره راست درست نقطه مقابل آن است. این نیمکره، نیمکره بی‌نظمی و هرج و مرج است نه نظم و نیمکره شعر است نه نثر، و نیمکره عشق است نه منطق. این نیمکره برای درک زیبائی، احساسی قوی دارد و دید وسیعی نسبت به ابتکار دارد؛ اما کارآمد و ماهر نیست و نمی‌تواند باشد. فرد خلاق نمی‌تواند کارآمد باشد، او باید پیوسته تجربه کند. آدم خلاق در هیچ کجا آرام و قرار ندارد. او یک خانه به دوش است، چادرش را بر شانه‌هایش حمل می‌کند. بله، ممکن است شب در جائی بیتوته کند، اما صبح مجدداً می‌رود، به این دلیل او را خانه به دوش می‌نامیم. او هرگز صاحب یک خانه نمی‌شود، نمی‌تواند در جائی قرار یابد. قرار و سکون یافتن برای او به مفهوم مردن است. او همواره آماده پذیرفتن احتمال خطر است و به خطر کردن عشق می‌ورزد.

نیمکره سمت راست در هنگام تولد کودک فعال است و نیمکره سمت چپ فعال نیست. در طی سال‌ها، و غالباً به شکلی ناآگاهانه، این روش را آموخته‌ایم که چگونه انرژی را از نیمکره راست به نیمکره چپ منتقل کنیم؛ چگونه نیمکره راست را متوقف کنیم و نیمکره چپ را به کار اندازیم. در سنی میان هفت تا چهارده سالگی، نیمکره چپ غالب می‌شود. به تدریج نیمکره راست کمتر و کمتر کار می‌کند آن هم فقط وقتی در رؤیا و خیال هستیم یا چرت می‌زنیم.

باید به کودکان بیاموزیم که ذهنشان از دو نیمکره تشکیل شده است. کودکان باید بیاموزند که از هر دوی آنها استفاده کنند و هر کدام را در چه زمانی به کار گیرند. موقعیت‌ها و شرایطی وجود دارد که فقط سمت چپ مغز مورد نیاز است، و اوقاتی نیز به نیمکره راست احتیاج داریم.
 همیشه این را به خاطر بسپارید که نیمکره راست هدف است و نیمکره چپ وسیله. نیمکره چپ باید در خدمت نیمکره راست باشد. نیمکره راست رئیس است. ما فقط به این دلیل کسب درآمد می‌کنیم که مایلیم از زندگی‌مان لذت ببریم و شاد باشیم. ما می‌خواهیم در حساب بانکی‌مان تعادل وجود داشته باشد و فقط در این صورت است که می‌توانیم دوست بداریم. کار می‌کنیم، زیرا فقط به این طریق می‌توانیم دوست بداریم. کار می‌کنیم، زیرا فقط به این طریق می‌توانیم بازی کنیم. هدف، بازی کردن است. کار می‌کنیم زیرا فقط از این طریق می‌توانیم به آرامش دست یابیم. هدف، آرامش یافتن است،نه کار کردن. باید دیگران را کمک کنیم تا با هوش‌تر شوند. هنگامی که یک فرد به شیوه جدیدی پاسخ می‌دهد، باید از او تقدیر کرد. هنگامی که آن نیروی خلاق چنبره‌اش را در ما باز کند، خلاق می‌شویم. همه خلاق متولد می‌شوند، اما فقط معدودی خلاق می‌مانند. اگر می‌خواهیم خلاق باشیم، باید همه چیزمان را به خطر بیندازیم، اما می‌ارزد. کمی خلاقیت، از کل دنیا بیشتر ارزش دارد. لذت حاصل از خلق چیزی جدید، هر چه می‌خواهد باشد، یک ترانه کوچک، یک نقاشی کوچک یا هر چیز دیگر.
 هنگامیکه چیز جدیدی را خلق می‌کنیم، با آفریدگار همکاری می‌کنیم، زیرا خداوند خالق است. هنگامیکه چیزی را خلق می‌کنیم، با روح جهان همساز هستیم. زمانیکه واقعاً خلق می‌کنیم، روح الهی از طریق ما خلق می‌کند و به این دلیل شادی بزرگی حاصل می‌شود. هنگامیکه تکرار می‌کنیم، تنها هستیم و حقیقت زنده حضور ندارد. یک بیابان و یک ماشین هستیم. زمانیکه چیزی را خلق می‌کنیم، خداوند به قلبمان وارد می‌شود. یک نی تو خالی می‌شویم، او شروع به نواختن می‌کند و ما یک فلوت می‌شویم. چه نوای باشکوهی ممکن است نواخته شود!

همهٔ ما حاصل این نوا هستیم و تا زمانی که آن نواخته نشود، هرگز احساس رضایت نخواهیم کرد.


موضوعات مرتبط: مدیریتیآموزشی
برچسب‌ها: تفکر خلاق بچه ها دنیا نیمکره راست مغز چپ

تاريخ : دو شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

لطفا سعی کنید که بتونید بخونید...


موضوعات مرتبط: سخن زیباآموزشی
برچسب‌ها: علم - مدرک

تاريخ : سه شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

 

     استراتژي جهت كار هوشمندانه بجاي سختكوشي

 

استراتژی اول: تمرکز

 

    فکر می کنید  در یک ساعت کاری نمونه چند دقیقه تمرکز کامل دارید؟ ممکن است درک این مطلب که این زمان چقدر اندک می باشد شما را متعجب کند.محققان نشان داده اند که اکثریت افراد میتوانند بین 5 تا 10 دقیقه در هر ساعت کاری بیشتر موثر باشند.  اگر  فکر می کنید که این گفته اغراق آمیز است میتوانید این آزمایش ساده را انجام دهید.یک دفترچه یادداشت و یک خودکار در کنار خود نگه دارید و شروع کنید به آگاه شدن از سطح تمرکزتان. هر وقت که تشخیص دادید که  روی کار در تمرکز کامل نیستید مدت زمانی  را که حواستان پرت بوده است یادداشت کنید. اگر این تمرین را بخوبی انجام دهید خودتان را کاملاً شوکه خواهید کرد. اگر شما بتوانید مهارت خودتان را در ایجاد تمرکز  کامل در طول ساعتهای کاری گسترش دهیدشما از میزان تولیدتان متعجب خواهید شد. 

استرتژی دوم:تسلط

    تسلط هنر استفاده از ابزارها جهت افزایش کیفیت در کار و محصول شما می باشد. ابزار می تواند تکنولوژی نظیر نرم افزار های کامپیوتری باشد  یا میتواند استراتژی های سازمانی نظیر سیستم های بهتر باشد .

 


موضوعات مرتبط: مدیریتیآموزشی

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |

زندگی صحنه یکتا هنرمندی ماست        هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست خرم               آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.

 

هر روز در سازمان دو گروه از کارکنان وجود دارند؛

دسته اول گروهی که محل کار را تنها محیطی میبینند که ساعاتی در ان می گذرانند تا گذران زندگی کنند و روز را به شب بیاورند،انها تمام طول روز لحظه شماری میکنند تا ساعت کار تمام شود و از انجا فرار کنند و تازه بگویند "حال برویم زندگی کنیم"برای آنها کار زندگی نیست بلکه لحظاتی است که انان را از زندگی باز میدارد.

در مقابل دسته ی از افراد هستند که کار را خود زندگی میدانند و با کار زندگی می کنند.آنها کار را محلی برای پیشرفت و توان مندی هایشان می دانند و در پایان روز به ارز یابی خود مینشینند که با خود چه ساخته اند-حدود 75%ز زمان بیداری بزرگ سالان صرف انجام کار مربوط به شغلشان میشود.

حقیقت این است که در دنیای واقعی شرایطی وجود دارد که مارا از جستجوی کار ایده آل باز می دارد بخاطر مسئولیتهای مهمی که در قبال افراد خانواده و مسیر زندگی داریم آنچنان دچار فشار و استرس هستیم که دیگر وقت و انرژی لازم برای انتخاب یک راه حل جدید پیدا نمیکنیم و گاه انقدر کار امروز را به فردا می اندازیم که به ناگاه میبینیم مدت زیادی گذشته و هنوز فردای مورد نظر نرسیده مانند

 "داستان مرد یخی می آید-یو جین اونیل-مردی که برای قدم زدن از محل کارش تا منزل انقدر فردا فردا نمود و هر روز بهانه ای چون هوا روزگار خستگی کار سنگین و... آورد که بالاخره به درد مفاصل دچار شد و دیگر نمی توانست آن مسیر را قدم زنان بپیماید".

 

داستان ماهی

خانواده ای از شهری به شهر سیاتل نقل مکان میکنند که بعد از مدت کوتاهی پدر خانواده میمیرد و ماری جین مادر خانواده که در شرکت فرست گارنتی کار میکرد سرپرست قسمتی از شرکت بزرگ بود و با دو فرزندش به ادامه زندگی پرداخت،سه سال از مرگ همسرش می گذشت و توانست در ان سالها شهرت خوبی هم در این شرکت به دست بیاورد او تنها کسی بود که همیشه اول از همه وارد محل کارش میشد و اخراز همه نیز کار را ترک میکرد.


موضوعات مرتبط: مدیریتیداستان

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه | | نویسنده : محمد کمالی دولت ابادی |